در میان چهرههای روشنفکر و دانشگاهی فرانسه در قرن بیستم، بدون شک، پیر بوردیو، نفوذ فکری قابل توجهی در حوزه علوم اجتماعی داشته است. امروزه بیشتر اندیشمندان علوم اجتماعی بر این باورند که نظریه بوردیو، تأثیرگذاری چشمگیری خواهد یافت. جریانهای گستردهای نیز در سراسر جهان با الهام از مفاهیم بوردیویی، عرصههای بسیار متنوعی، مانند نقد ادبی، هنر، ورزش، سبک زندگی و غیره را موضوع مطالعه خود قرار دادهاند؛ به گونهای که گستره و عمق آثار و حتی تعداد بسیار زیاد آنها در قالب کتاب، مقاله و سخنرانی، به اندازهای است که سالها زمان لازم است تا دیدگاه جامع و گویایی از آنها به دست آید و پیامدها و کاربردپذیری آنها به گونه مناسب و قابل قبولی در علوم اجتماعی و انسانی به نتیجه برسد. از لحاظ ابعاد تاریخی، اندیشه بوردیو را شاید بتوان با دو چهره بزرگ علوم اجتماعی در آغاز قرن بیستم، یعنی ماکس وبر و امیل دورکیم مقایسه کرد؛ چرا که آن دو شخصیت نیز تأثیر بسیار عمیقی در سراسر جهان بر این علوم گذشتهاند.
در این مقاله، ابتدا شخصیت، آثار و زمینههای فکری و اجتماعی این متفکر را به صورت مختصر بررسی میکنیم، سپس با تبیین نظام فکری و اندیشههای بوردیو به مثابه یک دانشمند اجتماعی، به نقد و تحلیل اندیشههای وی میپردازیم.