همه اندیشمندان مسلمان بر متکلم بودن خداوند اتفاق نظر دارند؛ اما در چگونگی آن بین فرقههای کلامی و فلسفی اختلاف است. عدلیه (امامیه و معتزله) کلام را صفتی فعلی، حادث و قائم به غیر میدانند و اشاعره به کلام نفسی معتقدند و آن را بسیط و قائم به ذات خداوند میدانند و برای اینکه اشکال ربط حادث به متغیر پیش نیاید، کلام خدا را قدیم پنداشتند که از اینجا مفهومی به نام حدوث و قدم قرآن پدید آمد که منشأ نظریهپردازیهای بعدی شد. معتزله قائل شدند احکام قرآن میتواند با شرایط مختلف تغییر کند؛ بر خلاف اشاعره که احکام قرآن را فراتاریخی دانستند. زمانی که این بحث به دست روشنفکران اهل سنت رسید، گفتند قرآن حادث است و در نتیجه حکم صدر اسلام برای زمان کنونی کاربرد ندارد. مهمترین اشتباه در این بحث حادث پنداشتن قرآن است؛ اما وجود ملازمه آن با تاریخی بودن احکام، یک مغالطه است؛ زیرا ممکن است ظرف حادث، ولی مظروف، زمانی یا فرازمانی باشد.