مهمترین دانش دینی در دوره اموی- پس از قرآن و قرائت آن - علم حدیث بود. علم حدیث شامل مجموعهای از روایات فقهی، اخلاقی، تاریخی و تفسیری میشد. مشکل عمده آن بود که علم حدیث در دوران سه خلیفه اول پس از پیامبر، منکوب شد و پسازآن حرکت خود را آغاز کرد اما گسترش آن در دورهٔ اموی اتفاق افتاد و دست سیاست، در آن بازی فراوان کرد. گسترش انواع بدعت و تحریف دین در عصر معاویه و پسازآن، با کوچکترین مخالفتی از سوی نخبگان مواجه نشد و فقط رهبران شیعه، عَلَم مخالفت برافراشتند. به دلیل آنکه مردم چندان با علم دین آشنایی نداشتند و امویان توانستند محدثان خود را مطرح کنند و احادیث مورد تأیید خود را در اختیار مردم بگذارند. درواقع، بسیاری از کسانی که در این دوره با علوم اسلامی آشنایی داشتند به خدمت آل مروان درآمدند. روایاتی که آنان نقل میکردند، گاه بهدوراز فضائل اهلبیت و انصار مخالف اموی بود. آنان با این اقدام بهظاهر فرهنگی، خاندان اموی را تا حدی خوب جلوه دادند و از سوی دیگر حاکمان وقت را از خود خشنود و راضی ساختند. آنان در حقیقت سیره نبوی را قالب و پوششی برای تبلیغ خاندان اموی فرض کردند نه آنکه بخواهند هر آنچه در عصر رسالت اتفاق افتاده را به نسلهای بعدی انتقال دهند؛ زیرا این مهم نه خواسته حاکمان بود و نه با افکار سیاسی خود این سیره نگاران مطابقت داشت. این تحقیق بر آن است تا با روشی توصیفی-تحلیلی به زندگی و گرایش سیاسی تعدادی از این سیره نگاران در قرن نخست بپردازد و تأثیر این گرایشهای را در نقل سیره پیامبر بیان کند.